آروان خبر//در سرزمینی که تنوع قومی، نه تهدید، بلکه گنجینهی هویت ملیست، رسانهها باید آینهی احترام، شناخت و روایتگری مسئولانه باشند. اما گاه این آینه، بهجای بازتاب حقیقت، تصویری تحریفشده و تقلیلیافته ارائه میدهد. قوم لر، با پیشینهای سرشار از مقاومت، فرهنگ و اصالت، در برخی آثار تلویزیونی و سینمایی، نه با احترام، بلکه با […]
آروان خبر//در سرزمینی که تنوع قومی، نه تهدید، بلکه گنجینهی هویت ملیست، رسانهها باید آینهی احترام، شناخت و روایتگری مسئولانه باشند. اما گاه این آینه، بهجای بازتاب حقیقت، تصویری تحریفشده و تقلیلیافته ارائه میدهد. قوم لر، با پیشینهای سرشار از مقاومت، فرهنگ و اصالت، در برخی آثار تلویزیونی و سینمایی، نه با احترام، بلکه با کلیشهسازی و تحقیر به تصویر کشیده شدهاند؛ بازنماییهایی سطحی که نهتنها از واقعیت فاصله دارند، بلکه هویت جمعی این مردم را نشانه رفتهاند.
در سالهای اخیر، نمونههایی مشخص از این برخوردهای توهینآمیز در آثار رسانهای دیده شده است؛ آثاری که با نگاهی تقلیلگرایانه، شخصیتهایی ناآگاه، خشن یا مضحک را بهعنوان نمایندهی قوم لر معرفی کردهاند. یکی از نمونههای بحثبرانگیز، سریال «سووشون» است؛ اثری که در یکی از صحنههای خود، با بیتوجهی به شأن فرهنگی و تاریخی قوم لر، تصویری تحقیرآمیز و ناعادلانه ارائه میدهد. این پرسش جدی را باید مطرح کرد: چه سازوکاری به تولیدکنندگان چنین آثاری اجازه میدهد تا به خود حق دهند که به قومی با چنین پشتوانهی تاریخی و فرهنگی، بیاحترامی کنند؟
ریشهی این بحران را باید در چند لایه واکاوی کرد: – نخست، فقدان شناخت فرهنگی در میان نویسندگان و سازندگان آثار رسانهای؛ آنان که بهجای پژوهش و تعامل، به کلیشههای رایج و روایتهای سطحی تکیه میکنند. – دوم، نگاه مرکزمحور در تولیدات فرهنگی که تنوع قومی را نه سرمایهای ملی، بلکه تفاوتی قابل حذف یا تمسخر میبیند. – و سوم، نبود نظارت مؤثر بر محتوای رسانهای، که اجازه میدهد چنین بازنماییهایی بدون پاسخگویی و اصلاح، منتشر شوند.
پیامدهای این توهینها، صرفاً فرهنگی نیستند؛ بلکه اجتماعیاند. تحقیر رسانهای، اعتماد عمومی را کاهش میدهد، احساس تعلق را تضعیف میکند، و زمینهساز شکافهای قومی و اجتماعی میشود. قوم لر، با تمام ظرفیتهای فرهنگی، هنری و تاریخیاش، سزاوار بازنماییای محترمانه، دقیق و الهامبخش است؛ نه تصویری تحریفشده و تحقیرآمیز.
رسانهها باید مسئولیت خود را در بازتاب عدالت فرهنگی بپذیرند. تصویرسازی اصیل، احترام به تنوع قومی، و بهرهگیری از مشاوران فرهنگی و قومی در تولید محتوا، از جمله راهکارهاییست که میتواند این مسیر را اصلاح کند. همچنین، تولید آثار جایگزین با نگاه هویتساز و روایتمحور، میتواند صدای خاموششدهی قوم لر را دوباره به گوش جامعه برساند.
از «سووشون» تا سکوتی که پس از آن حاکم شد، فاصلهای نیست جز بیعدالتی در تصویرسازی. نقد این توهینها، نه واکنشی احساسی، بلکه تلاشیست برای بازسازی تصویر یک قوم؛ قومی که در دل تاریخ ایستاده، در هنر جاریست، و در آیندهی ایران، سهمی روشن دارد.
Δ